جوانی، دلپذیرترین لحظات زندگی و شورانگیزترین فرصتهای حیات انسانی است که خاطرات و مخاطرات شیرین آن همچون رنگینکمانی زیبا و شگفتیآفرین از جلوههای عشق و معرفت، شور و شیدایی و رشد و شکوفایی در آسمان خاطرات همگان، نقش میزند. فصلی است برای شکفتن غنچههای کمال و معرفت و موسمی است برای جوشش زلال ایمان و معنویت. آیین اسلام، دنیا را درآمدی بر آخرت و جایگاهی برای زمینهسازی نیکبختی یا شوربختی انسان میداند. در فرهنگ اسلامی، این سخن همیشه تکرار میشود که: «الدنیا مزرعة الاخرة»[1] از این رو، آموزههای دینی با جامعنگری ویژهای، به همة زوایای زندگی بشر نگاه میکند و میکوشد با همراه کردن خواستههای جسمانی و روحانی آدمی، او را به جایگاه بالای تکامل برساند. در عرصة ایمان و معرفت بینش انسانها به رستاخیز و پاسخگویی به رفتارها در برابر دادگاه خداوند، نقش مهمی در سامانبخشی رفتارهای انسان در دوران زندگی دارد. باور به این که زمانی انسان در برابر خداوند به هر آنچه انجام داده و باور داشته میبایست پاسخ دهد، انسان را بر آن میدارد تا در کارهایی که انجام میدهد بیاندیشد. در این مرحله سطح بینش جوان به معاد وحساب، ثواب و عقاب در جهان دیگر، شکل گرفته و رشد مییابد. خداوند در آیات فراوانی بر لزوم آمادگی انسانها برای پاسخگویی به رفتارهایشان تأکید ورزیده است. افزون بر آیات قرآن دیگر آموزههای دینی نیز انسانها را به فرجامنگری هنگام رفتارهای خود سفارش کرده است و ایشان را به حسابکشی از خود پیش از قیامت سفارش نموده است. این رستاخیزباوری پیش از آن که در دیگران مفید افتد، در خود پیشوایان دینی فراوان تأثیر میگذاشت که نمونههای فراوانی در تاریخ نقل شده است. رستاخیزباوری در آینة تاریخ در تاریخ اسلام، جوانان پرشماری بودهاند که باور به رستاخیز و پاسخگویی در برابر خداوند، زندگیشان را سرشار از نیکی و سعادت کرده است و ایشان را از گردنههای سهمگین زندگی به سلامت عبور داده است. جوانانی که در صحنههای گناه و نافرمانی پروردگار، با مددخواهی از این باور با دامنی پاک و روحی پاکیزه، ایمان به سلامت بردهاند. از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله نماز بامداد را با مردم گزارد، جوانی را در مسجد دید که چرت میزد و سر به زیر میداشت، رنگش زرد بود و تنش لاغر و دیدههایش به گودی فرو رفته بود، پس رسول خدا به او فرمود: ای فلانی، چگونه صبح کردی؟ گفت: ای پیامبر! در حال یقین صبح کردم. رسول خدا صلی الله علیه و آله از گفته او در شگفت شد و فرمود: «برای هر یقینی حقیقتی است، حقیقت یقین تو چیست؟» در پاسخ گفت: ای پیامبر! یقین من همان است که مرا اندوهگین کرده و شبم را به بیخوابی کشیده و روز گرمم را به تحمل تشنگی (روزه). جانم از دنیا، و آنچه در آن است به تنگ آمده و رو گردان است تا آنجا که گویا میبینم عرش پروردگارم برای رسیدن به حساب برپا است، و همه مردم برای آن محشور شدند و من در میان آنها هستم، گویا مینگرم به اهل بهشت که در نعمت اندرند و در بهشت با هم تعارف میکنند و بر پشتیها تکیه زدهاند و گویا نگاه میکنم به دوزخیان که در آن زیر شکنجهاند و فریاد میکشند، گویا من هم اکنون نعره آتش دوزخ را میشنوم که در گوشم میگردد و میچرخد، رسول خدا به اصحابش فرمود: این بندهای است که خدا دلش را با ایمان روشن کرده، سپس به او فرمود: «آنچه داری، نگه دار!». گفت: ای پیامبر! برای من دعا کن که به همراه تو شربت شهادت نوشم. پیامبر صلی الله علیه و آله برایش دعا کرد و درنگی نکرد که در یکی از جنگهای پیغمبر به جبهه جهاد رفت و پس از نه تن دیگر شهید شد، و او نفر دهم بود.[2] با کمال تأسف یکی از آسیبهای زندگی امروزی آن است که مردم از آنچه آنها را به یاد مرگ و قیامت میاندازد پرهیز میکنند. در گذشته اگر کسی از دنیا میرفت مردم با شرکت در مراسم تشییع و خاک سپاری او تا مدتها در اندیشه مرگ و قیامت بودند و بدان سبب در رفتار خود دقت بیشتری میکردند، اما امروز گاهی نزدیکترین همسایه یا خویشاوند کسی از دنیا میرود و مدتها بعد فرد از آن آگاه میشود.
|