مردانی که زنان ترکشان میکنند
فکر میکنید چه مردهایی حال یک زن را به هم میزنند؟ یا زنها چه مردهایی را ترک میکنند؟
خیلی از مردان هستند که حال زنها را به هم میزنند. یکبار با آقای محسن امین صحبتش افتاد و حاصل این گفتوگو را با تنظیم و ترتیببندی حرفهای ایشان ملاحظه میکنید.
مردان حال بههم زن
1- مردهایی که حال بدی دارند:
* مردهای خودشیفته: مردهایی هستند که قابلیتهایی دارند و به شدت نیازمندند به خاطر این قابلیتهایشان تحسین و دیده شوند. این در حالی است که مردم تواضع را دوست دارند (منظور این است که همانی باشند که هستند، نه کمتر). این مردها به دلیل این خواسته افراطیشان وقت ندارند و نمیگذارند دیگران را ببینند. مرد خودشیفته فکرش، تجربیاتش، خانوادهاش، اندامش، تحصیلاتش و نظراتش از نظر خودش یگانه هستند. البته نمیخواهیم انکار کنیم که ممکن است بعضی از آنها واقعا تک باشند ولی این نیاز زیاد به تحسین، باعث دلزدگی اطرافیان میشود. خودشیفتهها موقعی که اشتباه میکنند معمولا عذرخواهی نمیکنند. به شدت در ترکهای عاطفی مقاومت میکنند و اعتقاد دارند هر کس آنها را ترک کند ضرر کرده. به همین دلیل هم هیچ وقت از اشتباهاتشان درس نمیگیرند.
* مرد موفق عقدهای:آدمهایی که خودشان را از طبقه پایین به بالا میکشند، چه در دانش، چه در فرهنگ و چه در پول، لزوما انسانهای موفق سالمی نمیشوند. اینها ممکن است تبدیل به آدمهای موفق عقدهای شوند. مثلا وقتی برای بچهشان پلیاستیشن میخرند، ناخواسته به این فکر میکنند که در بچگی خودشان چیزی نداشتند یا آنقدر از تلخیهای زندگیشان که منجر به موفقیت شده میگویند که همسرشان احساس ترحم میکند. این مردها از سختیهای زندگیشان عبور نکردهاند.
* محافظهکارها: آنها تصور میکنند در رابطه با زن باید منتظر رفتار و حرکت زن شد، منفعل هستند و میخواهند مطابق خوشایند او رفتارشان را تعریف کنند. بسیار محتاط هستند و میخواهند زن را همیشه راضی و خشنود نگه دارند.
نکته: زن از مردی خوشش میآید که گاهی کمی کلهشقی هم داشته باشد. همیشه شش در چهار نباشد، گاهی البته با یک دلیل منطقی موقتا به هم ریخته هم باشد. یا گاهی اوقات تند هم صحبت کند.
* مردهای معتاد به کار: این مردها هم جزء مردهای بدحال هستند، مردهایی که دغدغه پیشرفتشان آن چنان زیاد است که خانواده و به ویژه همسرشان را آزار میدهند. تمام حرفها و مثالها و پیشرفتهای مردهای معتاد به کار در مورد کارشان است، مسئلهای که باعث میشود فضای گفتوگوی این افراد با همسر و نامزدشان محدود شود. این افراد به اطرافیانشان احساس بیاهمیتی میدهند. بعضی از این مردها اصلا جایی برای این نمیگذارند که پیشرفتهای زن هم دیده شود.
2- مردهایی که ضدحال میزنند
* مردهایی که خیلی در امور زنانه وارد هستند و جزییات و ریزهکاریهای خصوصی زنانه از روانشناسی زنها گرفته تا مسایل زیبایی و آراستگی زنانه را هم میدانند (مثال: مرد راجع به میزان اکسیدان رنگ موی زن هم اظهارنظر میکند!) برای زن ها ضدحالند. در جواب به این سوال هم که یک مرد چقدر باید از زنها اطلاعات داشته باشد؟ باید گفت: یک مرد باید کمی اطلاعات فیزیولوژیک داشته باشد، فقط بداند تا رفتارش را درست تنظیم کند، نه اینکه در مورد اطلاعاتش با یک زن صحبت کند.
فرم درست: مثلا خوب است که مرد بداند برای تهیه قورمهسبزی به چه موادی نیاز است.
فرم غلط: بد است که مرد بیاید در آشپزخانه بگوید لیموعمانی را دیر برداشتی، ترش شده. چون تصویر مرد در روان زن ایرانی این نیست.
* مرد خالهزنک: مرد نقنقوی زیرآبزن خالهزنک: مردهایی که در گذشته لطمهای خوردهاند و به همین دلیل، دایم دنبال تایید گرفتن از همسرشان برای اثبات حقانیت خود نسبت به زن قبلی هستند و عملا وارد بازی خالهزنکبازی و ناله و نفرین میشوند و دایم زیرآب زنهای دیگر را میزنند. نکته اینکه خالهزنکبازی به اندازه و به وقتش کارکرد روانی دارد اما برای مردها حال به هم زن است. این مردها موفقیتهای دیگران را حقهبازی و شارلاتانبازی عنوان میکنند و دلیل موفقیتهای خودشان را صداقت و زلال بودن میدانند.
* مرد وابسته به مادر: مردهایی که استقلال روانی از مادرشان پیدا نکردهاند و برای راضی نگه داشتن تمام زنهای زندگیشان (مادر، خاله، عمه، خواهر، نامزد) تقلای بیهوده میکنند و نمیخواهد بپذیرند بین زنان وجود برخی اختلافات معمول است و میخواهند این نظم را به هم بزنند. یا به خاطر نداشتن این صلح همگانی همیشه خودشان را ملامت میکنند. طبیعی است که بین زنها در حد متوسط اختلاف باشد و همه با هم هماهنگ نباشند، اما این مردها خودشان را به آب و آتش میزنند تا همه با هم خوب باشند. مرد خشنودکن، مردی است که زنها و به ویژه همسرش را از خود دلزده میکند. این کار مثل این است که بخواهیم فقر را فقط با توزیع پول ریشهکن کنیم.
* مردان نقل محفل: مردی که همیشه در مجالس، بار هیجانی را به دوش میکشد، زن او ممکن است ناخواسته دلگیر شود. چون زن فکر میکند او دارد خودش را سبک میکند. ضمن اینکه این مرد در خانهاش اینقدر باهیجان نیست و زن فکر میکند او فقط برای دیگران این طور است و با او مشکل دارد. باید یک نسبت و تعادلی بین شوخطبعی ما در داخل و خارج از خانه باشد. مثلا در خانه برج زهرمار و در مهمانی دوستداشتنیترین آدم نباشیم.
* مردهای جاندوست: مردهایی که نگران چین و چروک و جوش صورتشان هستند، یا روی اندامشان وسواس دارند. و بیشتر وقتشان را به جای خانه و خانواده در باشگاه برای بدنسازی میگذرانند. در واقع وسواس و دقت روی مسایلی دارند که لزوما مردها نباید خیلی نگران آنها باشند. ضمن اینکه این ورزش خوب، باعث یک غیبت بد در خانواده میشود.
3- مرد بیحال: مرد ضعیف از بحثهای خیلی شایع بین زنان است و لازم است بیان شود که زنان از گفتن این صفت درباره مرد دقیقا چه کسی را تصویرسازی میکنند.
* مرد سریش (چسب): این دسته از مردان ضعیف کسانی هستند که با یک اخم دختر، خودشان را میبازند و ناله میکنند و التماس و سریشبازی. مردهایی که هیچ محدودیتی در ابراز احساسات ندارند، مثل دستگاهی هستند که یک دکمه روشن و خاموش دارند.
* مرد بیمسوولیت: مردی است که در برابر شکست عاطفی فرو میریزد و به فرد مقابلش احساس گناه و ترحم میدهد. مثلا ادعا میکند: به خاطر تو معتاد شدم.
* مرد زیادی زرنگ: مردی که در ابراز احساسات خودش خیلی حسابگری میکند. خیلی اصرار دارد که احساساتش را با جزییات منتقل کند (مثال: من به خاطر فلان و فلان و فلان مسئله و چون این طوری ما با هم به این و این و این میرسیم، از شما خوشم میآید! به جای یک جمله ساده که: من از شما خوشم میآید).
* مردهای زیاد حسابگر: مردهایی که جرات ریسک کردن ندارند. مثلا برای خرج کردن خیلی دستدست میکنند. البته این با خساست فرق دارد. اینها خرج میکنند اما جان میکنند که بهترین و عالیترین را انجام دهند که خیلی اوقات محقق نمیشود.
این مقاله را بیشتر برای مردان نوشتهایم زیرا خیلی اوقات نیتشان خوب است اما راه را اشتباه میروند. خیلی از مردانی که در کلاسها و مطبها حمایتشان کردهام نیاز دارند تا از بیراهههای رفتار عاطفی بپرهیزند.
دکتر علیرضا شیری
زنانی که مردان ترکشان میکنند
فکر میکنید چه زنهایی حال یک مرد را به هم میزنند؟ یا مردها چه زنهایی را ترک میکنند؟
زنهایی که حال بدی دارند.
1- زنان توجهطلب (هیسترونیک): زنانی هستند که دوست دارند مورد توجه واقع شوند و به محض اینکه شکار خود را مییابند بازی تام و جری را شروع میکنند و از دست چشمان هیزی که قبلا به هر قیمتی دلشان میخواسته حتی نیمنگاهی بگیرند، حالا فرار میکنند و جالبتر اینکه این زنان، دلشان میخواهد گرم و قدرتمند به نظر برسند در صورتی که به شدت در پشت صحنه، یخ زدهاند.
2- زنان همیشه مادر: این گروه از زنان، مردان را با کودکان خود، اشتباه گرفتهاند. دلشان میخواهد مانند یک مادر، ششدانگ مراقب شوهر خود (بخوانید بچه خود) باشند.
ایرادهای بنیاسراییلی: "این کار را بکن و آن کار را نکن"، "آن چیز را نخور و این چیز را بخور"، «تو کی بزرگ میشوی؟" و... از زبان این زنان، بسیار شنیده میشود.
3- زنان بچسب (سریش): این گروه از زنان، به شدت گیر میدهند. روزانه و به دفعات بسیار زیاد به همسر خود تلفن میزنند و قبل از سلام و احوالپرسی میپرسند: "کجایی؟!"
در محبت و بیمحبتی، افراط میکنند. دلشان میخواهد همه جا به همسر خود منگنه شوند. یکی از این زنان سریش میگفت: "کاش میشد مرد خود را آنقدر کوچک کنم که درون کیفم، جا بگیرد."
این گروه از زنان گاهی آنقدر در مهرورزی افراطی هستند که مردان را از خود دور میکنند.
4- زنان شکاک: این گروه از زنان به طرز شگفتانگیزی به همسر خود شک دارند. به طور مداوم در جستوجوی نشانهای از خیانت، مرد خود را بازرسی میکنند، لباسهایش را چک کرده تا نشانی از جرم ناکردهاش پیدا کنند.
نقل میکنند: "مردی قبل از این که به خانه وارد شود، تمام لباسهای خود را کنترل کرد! زن پس از آمدن مرد به خانه، 20 دقیقهای او را بازرسی کرد. وقتی چیزی نیافت، رو به مرد کرد و گفت: خاک بر سر بیلیاقتت! حالا دیگر با زنهای کچل دوست میشوی؟!...
این زنان بدون مقدمه به دنبال مردشان راه میافتند و او را تعقیب میکنند. اگر به شرکت مخابرات بروید بعضی اوقات اینگروه زنها را میبینید که به التماس میخواهند صورت ریزمکالمه همسرشان را دریافت کنند. آنها مسیر نگاه مردشان را به طور دایم، دنبال میکنند که مبادا به جایی غیر از خودشان، چشم دوخته باشند.
5- زنان مردنما: این خانمها، افتخارشان این است که ما برای خود مردی هستیم! دوست دارند کارهای مردانه انجام دهند و به طرز عجیبی از ظرافت زنانه، دور ماندهاند.
با این که ورود زنان به شغلهای سخت و مردانه عاری از اشکال است، اما این گروه از زنها آنقدر در این مورد افراط میکنند که گویی زن گرفتهاند (به جای اینکه شوهر کنند). بلند حرف میزنند، اغلب، موهای خود را مردانه کوتاه میکنند، بیشتر شلوار میپوشند و خلاصه مردانی که با این گروه زندگی میکنند؛ مردانگی خود را از یاد میبرند.
6- زنان بدلباس: این گروه از زنان، اغلب با پیژاما در منزل دیده میشوند. چنان خود را از یاد بردهاندکه موهایشان مانند سیم ظرفشویی و لباسشان مثل پادری شده است. اغلب دستانشان رنگ سبز (ناشی از خرد کردن سبزی) و صورتشان نشانی از بادمجان سوخته دارد. بیشتر اوقات، بوی پیازداغ و نعنا و جعفری میدهند و بدون رعایت مسایل بهداشتی، زندگی خود را سپری میکنند. آنها فکر میکنند با این کارها خود را قربانی نشان داده و در عجباند چرا مردان از آنها گریزانند؟!
7- زنان بچهمامانی: این گروه از زنها بدون اذن مادر خود، آب نمیخورند. اغلب مادران اینها، زنان سلطهجوی خاموشی بودهاند که با این جمله: "دلت میآید به مادر پیرت، بیتوجهی کنی؟"، خود را فدایی مادرشان میدانند. آنها میگویند: "شوهر پیدا میشود اما مادر، هرگز!"
دکوراسیون منزل این گروه از زنها سلیقه قطعی مادرشان بوده و به طرز عجیبی حتی اگر بدانند که حق با مادرشان نیست، ادعایشان این است: "همیشه حق با مادرم است."
بیچاره شوهران این زنان که اگر مغضوب مادرزن شوند هرگز در دل همسر خود راهی نخواهند یافت. بیشتر دعواهای این زنان بر اثر مداخله مادرشان در زندگی، رخ میدهد و معمولا زندگی مشترکشان سرانجام خوشی نخواهد داشت.
8- زنان عاشقتر به فرزند خود: یکی از تلخترین جملاتی که به طور مکرر، آن را از زبان زنان بسیاری شنیدهام این است: "من به خاطر بچههایم با تو ماندهام" یا "به خاطر بچهها مجبورم به زندگی ادامه دهم."
اینگونه زنان به محض به دنیا آوردن فرزندشان؛ خود را وقف بچه میکنند. آنها غافلند که در جهان هستی، بزرگترین رسالت و وظیفه انسانها؛ قبل از هر انسانی، وظیفه نسبت به همسرشان است، بعد کودکان، بعد والدین و بعد دیگران.
مرد وقتی از سر کار میآید میبیند همسر خود، بدون کوچکترین توجهی به او برای فرزندش، آبمیوه میگیرد، پس شوهر چه؟ آنها تمام اوقاتشان را با فرزندان خود میگذرانند. حتی خوابیدن در اتاق کودک را به اتاق خواب خودشان ترجیح میدهند.
9- زنان مقایسهکن: این گروه از زنها، به طور مداوم خود را با زنان دیگر مقایسه میکنند. خدا نکند جاریشان سرویس جدید طلای خود را در یک میهمانی به آنان نشان دهد، روزگار شوهرشان سیاه است. چشم و همچشمی؛ آفت بزرگ این گروه از زنهاست. اگر کوچکترین تغییری را در خانه همسایه و آشناها ببینند، نمیتوانند تحمل کنند. جالب است اینگونه زنان اگر دوستشان برای تعطیلات نوروزی قصد سفر به آفریقا داشته باشد، آنها پدرشوهرشان را درآورده تا به شاخ آفریقا سفر کنند. اگر فرزند دوستشان کلاس اسکی روی آب ثبتنام کند حتما مایلند اسکی زیر آب، 3 متر بالای آب، اسکی روی چمن، اسکی روی آسفالت و... را برای آموزش بچهها در نظر بگیرند.
آنها غافلند که هر بچهای توانایی منحصر به خود را دارد و غافل از این تفاوتهای فردی، دلشان میخواهد فرزندشان مانند فرزند دیگران پیشتاز باشد.
10- زنان خاندان کنیز ملاباقر: این دسته از زنها، پدر همسرشان را سر غرغرهای متوالی درمیآورند. راجع به همه چیز اعتراض دارند. خدا نکند حتی 10 درصد از کاری که همسرشان میکند بر وفق دلشان نباشد، از صبح تا شب و شب تا صبح با تکرار مکررات، غر خود را به سمت همسرشان پرتاب میکنند.
به سفری رفتهاند. از این که کولر اتاق در هتل، کار نمیکند؛ تا چند سال (بخوانید چند قرن)، غر میزنند و گویی نمیخواهند زبان خود را جز به ایراد گرفتن، باز کنند و...
آخرالتحریر:
البته آنچه من نگاشتم، به صورت ذرهبین روی عیوب خاص و عام درصد ناچیزی از زنان ماست. اغلب زنها (بخوانید 9/99درصد)؛ بیعیب و گلدسته و عزیز هستند*.
به خصوص اینجانب در بین تمام اقوام، آشنایان، دوستان، همکاران، مراجعان، خوانندگان مجله و خلاصه کلیه زنانی که از بدو تولد تا امروز دیدهام (به خصوص مادر بچهها) کوچکترین نشانی از 10 مورد فوق ندیدهام!
شاد باشید
* آقایان، لطفا نگویند من ZZ (زنذلیل) هستم، من سالها است که عضو کمپانی دیگری به نام ZH (زنهلاک) شدهام!
> امور بانوان > حجاب
رسول خدا - صلی الله علیه و آله و سلم - چه دعایی در حق زنان با حجاب کرده است؟
عنه علیهالسلام :
کنتُ قاعدا فی البَقیعِ مَع رسولِ اللّه صلى الله علیه و آله و سلّم فی یَومِ دَجْنٍ ومَطَرٍ ، إذ مَرَّتِ امْرَأةٌ على حِمارٍ ، فَهَوتْ یدُ الحِمارِ فی وَهْدَةٍ فسَقَطَتِ المَرأةُ ، فأعْرَضَ النّبیُّ صلى الله علیه و آله و سلّم بوجهِهِ ، قالوا : یا رسولَ اللّه ، إنّها مُتَسَرْوِلَةٌ . قالَ : اللّهُمَّ اغْفِرْ للمُتَسرْوِلاتِ ثلاثا یا أَیُّها النّاسُ ، اتَّخِذوا السَّراویلاتِ فإنَّها مِن أسْتَرِ ثِیابِکُم ، وحَصِّنوا بِها نِساءَکُم إذا خَرَجْنَ .
امام على علیهالسلام :
من و پیامبر در یک روز ابرى و بارانى در بقیع نشسته بودیم که زنى سوار بر الاغ از آن جا گذشت و دست الاغش در گودالى فرو رفت و زن به زمین افتاد . پیامبر صلى الله علیه و آله و سلّم رویش را برگرداند . حاضران عرض کردند : اى رسول خدا ! آن زن شلوار به پا دارد . پیامبر سه بار فرمود : خدایا ! زنان شلوار پوش را بیامرز . اى مردم ! شلوار بپوشید که شلوار پوشاترین جامههاى شماست و زنان خود را در موقعى که بیرون مىآیند با شلوار حفظ کنید .
تنبیه الخواطر : 2 / 78 منتخب میزان الحکمة : 130
حدیث (1) امام باقر علیه السلام : إِنَّ اللّه عَزَّوَجَلَّ یُحِبُّ المُداعِبَ فِى الجَماعَةِ بِلا رَفَثٍ؛ کافى، ج2، ص663، ح4 حدیث (2) رسول اکرم صلى الله علیه و آله : إِنّى أَمزَحُ وَلا أَقولُ إِلاّ حَقّا؛ شرح نهج البلاغه، ج6، ص330 حدیث (3) رسول اکرم صلى الله علیه و آله : اَلمُؤمِنُ دَعِبٌ لَعِبٌ وَالمُنافِقٌ قَطِبٌ غَضِبٌ؛ تحف العقول، ص 49 حدیث (4) رسول اکرم صلى الله علیه و آله : أَتَتِ امرَأَةٌ عَجوزٌ إِلَى النَّبِىِّ صلى الله علیه و آله فَقالَ لاتَدخُلُ الجَنَّةَ عَجوزٌ، فَبَکَت، فَقالَ: إِنَّکَ لَستَ یَومَئِذٍ بَعَجوزٍ، قالَ اللّه تَعالى: (إِنّا أَنشَناهُنَّ إِنشاءً فَجَعَلناهُنَّ أَبکارا)؛ تنبیه الخواطر، ج1، ص112 حدیث (5) امام کاظم علیه السلام : إِنَّ رَسولَ اللّه صلى الله علیه و آله کانَ یَتیهِ العرابىُّ فَیُهدى لَهُ الهَدیَّةَ، ثُمَّ یَقولُ مَکانَهُ: أَعطِنا ثَمَنَ هَدیَّتِنا فَیَضحَکُ رَسولُ اللّه صلى الله علیه و آله وَکانَ إِذَا اغتَمَّ یَقولُ: ما فَعَلَ العرابىُّ؟! لَیتَهُ أَتانا؛ کافى، ج2، ص663، ح1 حدیث (6) امام على علیه السلام : کَثرَةُ المِزاحِ تَذهَبُ البَهاءَ وَتوجِبُ الشَّحناءَ؛ غررالحکم، ج4، ص597، ح7126 حدیث (7) امام على علیه السلام : مَن کَثُرَ مِزاحُهُ استُجهِلَ؛ غررالحکم، ج5، ص183، ح7883 حدیث (8) امام على علیه السلام : رُبَّ هَزلٍ عاد َجِدّا؛ تحف العقول، ص85 حدیث (9) رسول اکرم صلى الله علیه و آله : لا یَبلُغُ العَبدُ صَریحَ الیمانِ حَتّى یَدَعَ المِزاحَ وَالکَذِبَ وَیَدَعَ المِراءَ وَإِن کانَ مُحِقّا؛ الترغیب و الترهیب، ج3، ص594، ح20 حدیث (10) امام صادق علیه السلام : إِذا أَحبَبتَ رَجُلاً فَلا تُمازِحهُ وَلاتُمارِهِ؛ کافى، ج2، ص66، ح9 حدیث (11) پیامبر صلى الله علیه و آله : اَنا زَعیمٌ بِبَیتٍ فى رَبَضِ الجَنَّةِ وَ بَیتٍ فى وَسَطِ الجَنَّةِ وَ بَیتٍ فَى اَعلَى الجَنَّةِ، لِمَن تَرَکَ المِراءَ وَ اِن کانَ مُحِقّـا وَ لِمَن تَرَکَ الکِذبَ وَ اِن کانَ هازِلاً وَ لِمَن حَسَّنَ خُلقَهُ؛ من براى کسى که بگومگو را رها کند، هر چند حق با او باشد و براى کسى که دروغ گفتن را اگر چه به شوخى باشد، ترک گوید و براى کسى که اخلاقش را نیکو گرداند، خانه اى در حومه بهشت و خانه اى در مرکز بهشت و خانه اى در بالاى بهشت ضمانت مى کنم. خصال، ص 144، ح170 حدیث (12) امام باقر علیه السلام : اِنَّ اللّه عَزَّوَجَلَّ یُحِبُّ المُداعِبَ فِى الجَماعَةِ بِلارَفَثٍ؛ خداوند عزوجل، کسى را که در میان جمع شوخى کند، دوست دارد به شرط آن که ناسزا نگوید. کافى، ج2، ص663، ح4 حدیث (13) امام على علیه السلام : کَثرَةُ المِزاحِ تُذهِبُ البَهاءَ وَ توجِبُ الشَّحناءَ؛ شوخى زیاد، ارج و احترام را مى برد و موجب دشمنى مى شود. غرر الحکم، ح 7126 حدیث (14) امام حسن عسکری علیه السلام: لا تُمار فَیذهَبَ بَهاوُک وَ لا تمازح فَیجتَرَاُ عَلَیک؛ تحف العقول، ص 486 حدیث (15) امام موسی کاظم علیه السلام: اِیاک وَ المِزاحَ فَاِنَّهُ یذهَبُ بِنُورِ ایمانِک؛ بحارالانوار، ج78، ص321 حدیث (16) امام على علیهالسلام : کانَ رَسولُ اللّهِ صلىاللهعلیهوآله لَیَسُرُّ الرَّجُلَ مِنْ اَصحابِهِ اِذا رَآهُ مَغْموما بِالْمُداعَبَةِ وَ کانَ صلىاللهعلیهوآله یَقولُ: اِنَّ اللّهَ یُبْغِضُ الْمُعَبِّسَ فى وَجْهِ اِخْوانِهِ؛ هرگاه رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله یکى از اصحاب خود را غمگین مىدیدند، با شوخى او را خوشحال مىکردند و مىفرمودند: خداوند، کسى را که با برادران (دینى) اش با ترشرویى و چهره عبوس روبرو شود، دشمن مىدارد. رسائل شهید ثانى، ص 326 حدیث (28) امام صادق علیهالسلام : کانَ رَسولُ اللّهِ صلىاللهعلیهوآله یُداعِبُ وَ لا یَقولُ اِلاّ حَقّـا؛ رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله شوخى مىکردند ولى جز حقّ چیزى نمىگفتند. مستدرک الوسائل، ج 8 ، ص 408 حدیث(29) امام محمدباقرعلیهالسلام : اِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ یُحِبُّ المُداعِبَ فی الجَماعَهِ بِلا رَفَث؛ خداوند عزوجل کسی را که در میان جمع ، بدون ناسزاگویی شوخی کند، دوست دارد . کافی، ج2، ص663 |
هدایتها و حکایتها
حکایت
روزی فقیری با لباس چرکین به نزد پادشاهی در آمد، پادشاه از آمدن او روی در هم کشید. یکی از نزدیکان پادشاه گفت: «ای بی ادب! این مقدار هم نمیدانستی که با لباس کثیف نزد سلاطین آمدن عیب است » فقیر در پاسخ گفت: «با لباس چرکین از پیش پادشاهان برگشتن، عیب دو چندان است.» پادشاه را این سخن خوش آمد و او را خلعت فراوان بخشید.[1] هدایت این حکایت تذکری است برای ما که بدانیم وقتی به حرم ائمهاطهار علیهم السلام و مکانهای مقدس مشرف میشویم، اگر چه ظاهر و لباس پاک و معطر و آراسته داریم؛ اما با باطنی چرکین و آلودة به گناه، در محضرشان قدم گذاشتهایم؛ پس طوری رفتار کنیم که نتیجهاش پاک شدن باطن زشتمان باشد؛ چرا که ظاهر آراسته با باطنی زیبا، شیرینی و لطف خاصی دارد و تقوا بهترین لباس است.[2]
[1].کشکول امامت 3/356 با اندکی تصرف. [2]. N لِبَاسُ التَّقْوَىَ ذَلِکَ خَیْرٌM سوره الأعراف/آیه 26. |
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
خرافات مربوط به روز شنبه و چهارشنبه
روز شنبه به عنوان اولین روز کاری در ایران و بسیاری از کشورها دنیا بایست اکثر قراردادها , معاملات و دادوستدها معمولا بعد از یک روز اتعطیل انجام بگیرد اما یک اعتقاد خرافی در بین مردم قد علم کرده و آن اینست که نباید در این روز معامله ای صورت گیرد چراکه شنبه روز معامله نیست و احتمال دارد اتفاقهایی در آینده رخ دهد و موجب ضرر و زیان معامله کننده را فراهم آورد و یا در این روز نباید عروسی برگزار شود به خاطر اینکه احتمال دارد در آینده اتفاقی برای عروس و داماد بیفتد و موارد دیگری که عده کثیری از مردم را در انجام امورات روزمره با مشکل مواجه کرده است خیلی ها پول به همدیگر قرض نمی دهند به دکتر و پزشک مراجعه نمی کنند جشن عروسی برگزار نمی کنند به مسافرت نمی روند و ... چرا باید ما فکر کنیم که روز شنبه بازگشت دارد در صورتی که روز ماه و فصل راسم آن ادراکات عقلی انسانها و گردش افلاک است که در طی سالیان و بوجود آمدن برخی ها مشکلات متعدد برای یک یا چندنفر در روز خاص باعث شده با تبلیغ این فکر و اندیشه غلط آنرا در کل جامعه بسط و گسترش دهند و مردمان دیگر هم به تبع فکرغلط یک شخص به خاطر ترس و واهمه از تقدیر خویش از آن فرار کنند هر چند اگر قرار باشد مشکلی یا گرفتاری برای یک شخص بوجود بیاید در روزهای دیگر هفته هم اتفاق می افتد معهذا چون دلیل دیگر فکری خاصی برای آن پیدا نمی کنند مجبور هستند آنرا بپذیرند وگرنه برای تسکین خویش آنرا به جای اینکه به گردن شنبه و چهارشنبه بیاندازند به گردن روزهای دیگری همچون یکشنبه و دوشنبه و ..... جمعه نیز می انداختند حالا بیا درستش کن.
000000000000000000
تعریفی از خرافه و خرافات به قول دین بدعت
خرافه :
به کلیه باورهای غیرمنطقی که فراتر از علم و عقل و تحت تاثیر عوامل ماوراء الطبیعه و امورات غیبی حوادث و رویدادهایی را پیش بینی و یا شکل داده اند که توحید و یکتاپرستی خداوند را در بین انسانها کمرنگ کرده و موجبات رشد افکار و اندیشه های غیرتوحیدی را فراهم ساخته اند.
خرافات :
به کلیه خرافه های جزیی و کلی اطلاق می شود که در زندگی روزمره انسانها به اشکال مختلف در مسیر توحید و یکتاپرستی قرار گرفته و راه انحراف و تحریف اندیشه های عقلایی و خدایی را باز کرده و زمینه های رشد و ترقی را مسدود میکنند و اغلب آنها ربطی به دین هم ندارند.
آنچه دین می گوید رهنمونهای کلام خدا در آیت او(قرآن و کتب الهی – بدون تحریف) و سیره رسولش میباشد بقیه همه خرافه و خرافات و به قول دین بدعت میباشند. ادراکات شخصی و یا جمعی دون عقل و تدبر و یا تجربه عقلایی در حکم خرافه و خرافه پنداری است.
http://www.antikhorafe.blogsky.com/
@@@@@@@@@@@@@@@@@@
خرافه در میان ملتها
خرافه در اصل به معنای سخن بیهوده، باطل و در زبان فارسی امروز به عمل یا اعتقاد ناشی از نادانی، جهل، ترس از ناشناخته ها، اعتقاد به جادو و بخت و درک نادرست علت و معلولها اطلاق می شود.
به اعتقاد فیلیپ وارینگ نویسنده کتاب فرهنگ خرافات مردم دنیای غرب و بخصوص امریکاییها و انگلیسیها به لحاظ اعتقاد به عقاید خرافی، از تمام ملل جهان پیشی گرفته اند. به بیان دیگر غربیها که مدعی سروری تمدن و پیشرفتهای مادی و عقلانی در دنیا هستند، در درون و بطن خود با یک کج اندیشی کاملاً غیر علمی و جاهلانه روبه رو هستند که عملاً با خواستهای منطق علمی در تضاد است و آن را زیر سؤال می برد. حال آنکه مردم جامعه ما به دلیل قدمت تمدن باستانی و اعتقادات والای اسلامی، همواره توانسته اند تعادلی نسبی میان اعتقادات واقعی و باورهای موهوم و خرافی پدید بیاورند که اصطلاحا «روشن بینی» خاص ایرانیان نامیده می شود. تعدادی از این خرافه ها را در ادامه با هم می خوانیم:
در بعضی کشورهای اروپایی اهل خرافه معتقدند نخ ریسی (و نه خیاطی یا بافندگی) در طول بارداری برای زن آبستن «بد» است و باعث خواهد شد تا کودکش در آینده به دار آویخته شود؛ روستاییان بریتانیا نیز معتقدند اگر زن بارداری روی گور کسی پا بگذارد «بد» است و بچه اش در شکم وی خواهد مرد.
بنا به یک خرافه در اسکاندیناوی، اگر زن آبستنی از یک فنجان «ترک دار» چیزی بنوشد کودکش «لب شکری» به دنیا خواهد آمد.
اهل خرافه در آلمان معتقدند اگر زن آبستن در دوران بارداری جورابهای شوهرش را (به عنوان محافظ) با خود حمل کند، کودکش نارس به دنیا نخواهد آمد. هنوز هم در برخی کشورهای اروپای میانه از جمله مجارستان و چک و اسلواکی خرافه ای وجود دارد که می گوید اگر زنی بخواهد فرزندش پسر باشد باید بلافاصله بعد از حامله شدن دانه های شقایق را روی درگاه پنجره بگذارد اما اگر بخواهد فرزندش دختر باشد باید مقداری شکر روی درگاه پنجره قرار دهد.
و بالاخره بسیار بجاست که در اینجا عجیب ترین و نامحتمل ترین خرافه در باب آبستنی که ظاهرا هنوز هم در برخی از نواحی اطراف و جزایر دریاهای مدیترانه رایج است بیاوریم و آن این است که اگر زن آبستنی ضمن آب تنی سهوا تخم هشت پایی را ببلعد فرزندش یک هشت پا خواهد بود و نه یک انسان معمولی.
در بعضی نواحی روستایی انگلستان خرافه عجیبی شایع است که می گوید اگر می خواهید بر سر کسی که زندگی را برایتان مشکل کرده است، تلافی دربیاورید، آرنج خود را گاز بگیرید، حتما آن شخص را صاعقه خواهد زد.
ضرب المثلی قدیمی است که می گوید «ابرو پیوسته را گرفتاری نشاید» و کسی که دارای ابروان پیوسته است همیشه خوشبخت خواهد بود ـ اما به رغم این ضرب المثل، در برخی کشورهای اروپایی، شخصی را که دارای ابروان پیوسته است فردی دروغگو و حتی خون آشام و گرگ صفت می دانند.
در کشور آمریکا اهل خرافه معتقدند اگر دومین انگشت پای یک زن از انگشت شست پای او بلندتر باشد، در هر ازدواجی که بکند «شلوار خواهد پوشید».
در ایرلند معتقدند، اگر روی نوزاد خود «تف» کنید می توانید از خوشبختی او در آینده مطمئن باشید. در انگلستان گروهی معتقدند اگر هنگام تولد کودک، ابتدا پای او بیرون بیاید، در عنفوان جوانی بر اثر تصادف پایش لنگ می شود مگر اینکه بلافاصله وقتی به دنیا آمد روی پای او «برگ بو» بمالند. در میان مادران آمریکایی خرافه ای وجود دارد که می گوید اگر کهنه قدیمی و یا پوشک مستعملی را دوباره مورد استفاده کودک خود قرار دهند، او در بزرگی دزد خواهد شد. بنا به یک خرافه دیگر آمریکایی هیچ گاه نباید نوزاد را به «هوا انداخته و بگیرید» زیرا در بزرگی احمق خواهد شد.
هنوز هم در بسیاری از نواحی روستایی کشور آلمان خرافه ای است که می گوید بدزبانی و فحاشی بر تعداد موشهای خانگی می افزاید. گرچه رابطه افزایش تعداد این جانور با فحاشی هنوز معلوم نشده است!
در آلمان و اتریش معتقد بوده اند تنها دختران باکره می توانند با «فوت کردن» باعث شوند که شمع خاموش نشود و در همین حال در کشور مجارستان یک راه مطمئن برای اثبات باکره بودن دختر، آن بود که در میان فوجی از زنبورهای عسل حرکت کند و زنبورها او را نیش نزنند! زیرا بنا به عقیده آنها زنبور عسل دختر باکره را نیش نمی زند.
اهالی کهنسال کشور روسیه نیز به یاد دارند که زمانی در منطقه کاکاسوس در آن کشور، اهل خرافه معتقد بودند اگر سینه دختری شروع به رشد کند علامت آن است که بکارت خود را از دست داده است. در کشور انگلیس نیز معتقد بودند اگر دختر جوانی ضمن چیدن میز غذا فراموش کند نمکدان را روی میز بگذارد نشان دهنده آن است که دیگر باکره نیست!
در نواحی مرکزی کشور لهستان زمانی ادعای عجیبی شایع شد که می گفت دختران باکره می توانند جریان آب را به صورت گلوله به طرف بالا سوق دهند و شاید عجیب ترین خرافه مربوط به اروپای مرکزی بود که می گفت اگر زنی هفت کودک نامشروع بزاید بکارت خود را باز خواهد یافت!
در اروپا معتقدند اگر دفعتا بینی کسی خارش کند علامت آن است که با کسی نزاع خواهد کرد و در اسکاتلند اهل خرافه معتقدند چنانچه بینی کسی دفعتا شروع به خارش کند نشانه آن است که کسی عاشق دلخسته او است و اهل خرافه در کانادا نیز معتقدند: اگر بینی کسی دفعتا خارش کند یا دیوانه خواهد شد یا با غریبه ای ملاقات می کند یا احمقی را می بوسد و یا در خطر است.
آلمانها هم خرافه ای دارند که می گوید دختری که ضمن کار کردن خوابش می برد سرانجام با مردی «زن مرده یا زن طلاق داده» ازدواج خواهد کرد.
اهل خرافه در اروپا عقیده دارند اگر کسی هنگام صبح در حمام بخواند، نحس است. چون بنا بر یک ضرب المثل خرافی «آواز خواندن قبل از صبحانه همان و گریستن پیش از غروب همان!» و ظاهرا سرشب دیگر چنین محدودیتی وجود ندارد.
بعضی از روستاییان آمریکایی معتقدند می توان با نهادن دم گربه در سوراخ بینی، باعث قطع خونریزی شد اما اگر خون بند نیاید باید مقداری کاغذ روزنامه را زیر لب بالایی او گذاشت!
در سراسر کشور آمریکا معتقدند اگر روی بینی کسی رگ آبی رنگی باشد علامت مرگ زودرس است. اما در اروپا وجود این رگ در روی قوس بینی علامت آن است که صاحب آن هیچ گاه ازدواج نخواهد کرد!
در اروپا و انگلیس خرافه ای وجود دارد که می گوید اگر گوش کسی دفعتا زنگ بزند حتما کسی دارد از شما حرف می زند؛ اگر با گوش راستتان این صدا را شنیدید خوبی شما را می گویند اما اگر با گوش چپ خود صدایی شنیدید دارند از شما بدگویی می کنند!
در انگلستان و اروپا بنا بر یک خرافه، یکی از ساده ترین راههای کسب زیبایی آن است که بدن را در شبنم تازه که در نخستین روز ماه مه گرد آورده اند شستشو دهند. آلمانیها برای بدست آوردن زیبایی صرفا نوشیدن فنجانی قهوه سرد را توصیه می کنند اما مجارها عقیده دارند شستشو در خون انسان نیز همان اثر را دارد!
بنا بر یک خرافه انگلیسی و اروپایی، اگر کسی به سکسکه بیفتد حتما یک نفر دارد به او فکر می کند! در یونان معتقدند سکسکه علامت آن است که شخصی که از سکسکه کننده متنفر است دارد همان لحظه پیش کسی دیگر از او بدگویی و گله می کند و تنها راه خلاصی از دست سکسکه آن است که انسان بتواند نام کسی را که پشت سرش غیبت می کند حدس بزند!
در کشور انگلیس، وزغ را به جادوگران منتسب می دانند و بعضی از اهالی روستاها، آن را نشانه بدبختی می دانند. قرنها دزدان معتقد بودند اگر قلب وزغ را در جیب خود حمل کنند هیچ گاه دستگیر نخواهند شد و خرافه بسیار شایع در مورد وزغ آنکه می گویند وجود آن علامت برگزار شدن مراسم عروسی است و اگر وزغی از سر راه عروس به کلیسا عبور کند، او و همسرش در آینده خوشبخت و بهره مند خواهند شد.
بنا بر یک خرافه انگلیسی، اگر کسی در جیب خود میوه درخت بلوط را حمل کند پیر نمی شود.
بنا بر یک خرافه در کشور امریکا اگر کسی سر میز غذا جایش را بعد از آنکه مشخص شد عوض کند بدشانسی خواهد آورد و برای دختران جوان خوب نیست که در گوشه میز بنشینند زیرا هرگز شوهر نخواهند کرد. اهل خرافه در همین کشور معتقدند هر کس روی میز دراز بکشد در طول سال خواهد مرد.
در اروپا و شاید بیشتر از همه در آلمان خرافه ای وجود دارد که می گوید اگر بی آنکه عهدی در کار باشد و صرفا به صورتی تصادفی خبر دهند که شخصی مرده است (در صورتی که چنین نباشد)، آن شخص 10 سال دیگر بر عمرش افزوده خواهد شد.
بنا به یک خرافه قدیمی انگلیسی گروهی معتقدند «مرغی که دائما قدقد کند و زنی که صدای زیر و جیغ مانندی داشته باشد، نه به درد خدا می خورد و نه بنده خدا».
هنوز هم در کشور امریکا خرافه ای وجود دارد که می گوید اگر ضمن رفتن به مدرسه و یا دبیرستان کتابها از دستتان به زمین بیفتد هنگام «درس پس دادن» دچار اشتباه خواهید شد.
ــــــــــــــــــــــــــ
برگرفته از فرهنگ خرافات نوشته فیلیپ وارینگ، ترجمه و گردآوری احمد حجاران.
پیام زن :: بهمن 1380، شماره 119
http://www.hawzah.net/Hawzah/Magazines/MagArt.aspx?id=24339
خرافه گرایی معلول ضعف بینش و نبود تربیت عقلانی است
? منبع: روزنامه - خراسان - تاریخ شمسی نشر 13/09/1387
قطع یک اصله درخت مقدس نما به عنوان مبارزه با خرافات، از سوی اداره کل اوقاف گیلان، خبری بود که دو سه هفته پیش در خبرگزاری ها منتشر شد و کم و بیش جنجال هایی را از سوی برخی مدعیان برانگیخت. به گزارش خبرگزاری ها یک درخت قدیمی و تناور که در رضوان شهر استان گیلان قرار داشت، در نظر برخی حالت تقدس یافته بود و با نذر و نیاز و دخیل شدن به آن، حاجت می خواستند و در پی حل مشکلات خود بودند. هم چنین عده ای برای یک «علم» 400 ساله موسوم به «سیاه علم» که در داخل ضریح بقعه پیرمراد تالش قرار داشت کراماتی قائل بودند و به آن عقیده داشتند. این وضعیت سبب شد تا اداره کل اوقاف گیلان برای شکستن قداست و معنویت درخت به صورت نمادین دو اصله درخت مقدس نما را قطع کند. به گفته حجت الاسلام سید کاظم میرحسینی اشکوری مدیرکل اوقاف استان گیلان، برخی معتقد بودند که این درخت ها حاجت می دهد و هرکس شاخه آن را ببرد، دست او قطع می شود و برای این درخت ها قداست و کرامت خاصی قائل بودند. از این رو برای مبارزه با این باورهای خرافی، آن را قطع کردند که درآمد حاصل از فروش چوب آن صرف امور خیریه همان منطقه شد. البته مدیرکل اوقاف گیلان تأکید کرد که این امر با رعایت قانون و پس از دریافت مجوز انجام شده است. پیش از این نیز برخی با ادعای نیابت امام زمان(عج) یا ارتباط با آن حضرت و مواردی مانند آن، عده ای را فریب دادند و با سوار شدن بر مرکب جهل و نادانی، برای خود از نمد آنان کلاهی بافتند. اما آن چه امروزه توجه به خرافه را به عنوان یک آسیب اعتقادی و عملی ضروری کرده است، شدت یافتن آن در جامعه است. چنان که چندی پیش آیت ا... نوری همدانی از مراجع تقلید اظهار کرده بود: متأسفانه در جامعه امروز ادعاهای دروغین و خرافات زیاد شده است و ما نباید بدون دلیل و برهان قاطع هیچ ادعایی را بپذیریم. (فارس 28/8/87) هم چنین، نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب هم در سخنرانی 5 آذر خود در مشهد، با اشاره به رواج خرافات آن را یک تهدید «نرم» خواند و گفت: در سال های اخیر شاهد رواج انواع خرافات در کشور هستیم که برخی از آ ن ها با مسائل حقیقی مخلوط و ترکیب شده است و به دلیل پیامدهای وسیع و مخرب ناشی از آن، شناخت و مرزبندی خرافه و حقیقت برای همه اقشار یک ضرورت است. به گزارش فارس حجت الاسلام سعیدی از شدت یافتن خرافات اظهار نگرانی کرد و اظهار داشت: پدیده های خرافی در هر جامعه ای با شدت و ضعف وجود دارد اما نگرانی امروز ما به علت شدت یافتن و سیر تصاعدی این خرافات است. پیشتر نیز رهبر معظم انقلاب اسلامی، در سال 85 در سفر خود به استان سمنان، از مقابله و مبارزه با خرافات سخن گفته بودند. معظم له در آن سخنرانی اظهار داشتند: «در کنار ترویج و تبلیغ معارف اصیل دینی و اسلامی باید با خرافات نیز مبارزه کرد... امروز مدعیان ارتباط با امام زمان(عج) و مدعیان ارتباط با غیب با اشکال مختلف در جامعه دارند، کار می کنند. در مقابله با خرافات شجاع باشید و ملاحظه این را نکنید که کسی بدش بیاید.»
حد و مرز خرافه
با نگاهی به اظهارنظرهایی که از سوی اهل نظر می شود، می توان ادعا کرد که آنان تلقی واحدی از این مفهوم ندارند و هر یک به تناسب پایگاه فکری و فرهنگی خود، جغرافیای معنایی خاصی برای آن در نظر می گیرند و مصادیق متفاوتی برای آن برمی شمرند. به گونه ای که اگر بخواهیم مصادیق را مورد بحث و بررسی قرار دهیم، اختلاف نظرها آشکار و تفسیرهای متفاوت مطرح می شود. در یک سو برخی هرگونه استعانت از غیب و ماورا عناصر معنوی را خرافه تلقی می کنند و در طرف دیگر، عده ای چشم بر اسباب و علل مادی بسته و توجه خود را در حل مسائل زندگی به امور موهوم و خیالی معطوف کرده اند. با این حال می توان مخالف عقل و غیرعقلانی بودن را مهم ترین معیاری دانست که در تشخیص خرافه تقریبا همه بر آن اتفاق نظر دارند. بدعت ها و توسل به اسبابی که نه آموزه های اسلامی و نه عقل بشری، آن ها را موثر در جریان امور می داند و تأثیر داشتن آن ها ریشه در قوه وهم و خیال دارد، از جمله روشن ترین مصداق های خرافه گرایی است. در هر حال شاید بتوان «خرافه» را التزام قلبی و عملی به چیزی دانست که هیچ دلیلی بر آن وجود نداشته باشد. در این میان باید متذکر شد که هیچ گاه نباید به اختلاف اجتهاد و نظری که گاه در مسائل مذهبی غیرفقهی و حتی فقهی در میان علما دیده می شود، انگ «خرافه» چسباند و با استفاده از اتهام و برچسب «خرافه» به تخریب نظر علما و محققان مخالف دیدگاه خود پرداخت. متأسفانه عده ای به جای نقد دیدگاه های مخالف، سعی می کنند با چماق «خرافه» نظرهای دیگر را از میدان بیرون کنند و رأی و رویکرد خود را حق جلوه دهند. ممکن است عالمی هم چون جاهلان، به جهل مرکب گرفتار شود و یا از روی سادگی از سوی شیادان فریب بخورد اما برخورد با چنین اشخاصی به عنوان خرافه گرا نادرست است. زیرا جهالت و ناآگاهی و ضعف بینش دلیل اصلی گرفتاری در دام «خرافات» است و کسی که قدم در جاده دانش گذاشته، هرچند بخشی از مسیر را پیموده است، بیش از آن که دچار آسیب خرافه گرایی باشد، به غفلت و کمبود آگاهی مبتلاست.
زمینه ها و علل خرافه گرایی
چنان چه اشاره شد، ضعف بینش و جهالت مهم ترین عامل خرافه گرایی در جامعه است. در این میان گاه شیادانی با سوءاستفاده از احساسات و عواطف مذهبی مردم، بر مرکب جهل آنان سوار می شوند و گاه دشمنان خارجی نیز برای انحراف جامعه از مسیر درست به بهره گیری از روش های نرم و خزنده روی می آورند و جریان های انحرافی هم چون ادعای نیابت یا ارتباط با امام زمان(عج) یا عرفان های دروغین، و... را ترویج می کنند که می توان وهابیت و بهائیت را نمونه های تاریخی این فرقه سازی های استعماری دانست.
اما زمینه همین فریب خوردن ها نیز، ضعف بنیان های معرفتی و کاستی تربیت عقلانی و نقص خردورزی است. از این رو شاهد رواج خرافه گرایی و فریب خوردگی در مواردی هستیم که افراد به شخصی بیش از حد اعتماد کرده و با قرار گرفتن در حلقه «مریدان» قوای عقلی خود را معطل گذارده اند. البته در برخی اوقات عوامل دیگری هم چون سرخوردگی های اجتماعی یا خانوادگی نیز سبب کشیده شدن افراد به مسائل موهوم و خرافی می شود؛ زیرا اینان که در چرخه زندگی به هر دلیلی نتوانسته اند با درایت و تدبیر از پس مشکلات برآیند و شکست خورده اند به راه های غیرمعقول رومی آورند و فکر و تأمل عقلی را کنار می گذارند.
پیامدهای خرافه گرایی
خرافه گرایی معلول ضعف بینش و انحراف آن و نبود تربیت عقلانی است که یکی از موانع مهم توسعه عقلانی انسان ها و جوامع محسوب می شود. در قرآن کریم از افکار موهوم و خرافی و باطل با عنوان «غل و زنجیر» یاد شده و آمده است: ویضع عنهم اصرهم والاغلال التی کانت علیهم» (اعراف /157) پیامبران آمده اند تا فرد و جامعه را از اسارت قید و بند های ساختگی آزاد کنند. چنان که در این آیه اشاره شده است، خرافه زدایی و زدودن قید و بندهای رسوم خرافی و افکار پوچ و باطل جاهلی، یکی از کارکردهای انبیای الهی به عنوان مصلحان جامعه بشری، شمرده شده است؛ پیامبرانی که می خواستند با آموزه های وحیانی و الهامات ربانی و سروش غیبی، غبار از رخ عقل و وجدان بشر برگیرند و قوه عقل و خرد انسان ها را شکوفا کنند. چنانکه امام علی(ع) هم در توجیه و تعلیل رسالت پیامبران می فرماید: «لیثیروا لهم دفائن العقول» انبیاء آمده اند تا گنجینه های خرد را شکوفا و زمینه بروز داده های فطری و موهبت های الهی انسان را فراهم کنند. بنابراین سنگ بنای مدنیت، توسعه و تعمیق و شکوفایی خرد است و خرافات، قید و بندی است که مانع شکوفایی ابعاد وجودی انسان ها و جوامع می شود و باید مصلحان جامعه و رهروان انبیا، با تقویت بنیان های معرفتی و پایه ریزی نظام تربیتی خردگرا و ترویج مکارم اخلاقی و تزکیه نفس، کاری انبیایی صورت دهند و با زدودن ظلمت جهل و خرافه از عرصه ذهن و جان انسان و جامعه، نور معرفت و سعادت را برای آن ها به ارمغان آورند.
متولیان خرافه زدایی
در این میان روحانیت و عالمان دینی اصلی ترین وظیفه را برعهده دارند و چنان که رهبر معظم انقلاب اشاره کرده اند، در خط مقدم مبارزه با خرافات قرار دارند. البته عالمان اسلامی در طول تاریخ به فراخور اقتضائات و به تناسب توان و توشه خود در این راه گام برداشته اند. همچنان در فتنه بابیت آنان بودند که فتوا به مقابله با بابیان دادند و اهل دیانت را به دفع آن ها فراخواندند و طومارشان را در ایران درنوردیدند.
یکی از شخصیت های گران قدری که در دوران معاصر در راستای تعمیق بینش و تربیت عقلانی جامعه مجاهدت و تلاش کم نظیری داشت، علامه طباطبایی بود که شاگردان آن حکیم بزرگ نیز راه ایشان را ادامه دادند. علامه در زمانی که از یک سو اندیشه های مادی آموزه های دینی را افیون توده ها می دانست و احکام و اصول اسلامی را مانع توسعه و تکامل می شمرد، و از سوی دیگر، اندیشه های کهنه و پیرایه های خرافی، نور اسلام را در محاق قرار داده بود، در هر دو جبهه به دفاع از اسلام پرداخت و بینش تعقلی اسلام را به زبان و ادبیاتی نو ترسیم کرد. او در کتاب «بررسی های اسلامی» تحت عنوان «درسی از قرآن» می نویسد: 1 - قرآن کریم قانون کلی علیت و معلولیت را انکار نکرده است و هر حادثه ای از حوادث جهانی و هر پدیده ای از پدیده های هستی را به علل و عوامل متناسب خودش نسبت می دهد و هرگز حادثه ای اتفاقی و معلولی بی علت را قبول ندارد. بدین ترتیب در جهان آفرینش همه چیز به هم ارتباط و آمیزش علت و معلولی دارند، از این روی انسان مانند قطره ای ناچیز که در دهان سیلی بنیان کن افتاده و با گردش آن با نهایت بیچارگی گردش کرده و هر پستی و بلندی را می پیماید، جزیی از اجزای جهان آفرینش است که خواه ناخواه محکوم به حکم عمومی جهان بود و با سیر عمومی جهان به سوی مقصد همگانی (معاد) می شتابد. انسان با فرض این جزئیات و آمیزش هیچ گونه استقلالی از خود ندارد که با اعتماد و اتکای او، خود را کناری کشیده و در راه خواسته و آرزوهای خود به فعالیت پرداخته و با نیروی عمومی جهان آفرینش گلاویز و مبارزه ای راه اندازد جز این که خودش نیز یکی از اجزای علل و عوامل حوادث است.
2 - قرآن کریم چنان که فطرت انسانی نیز حکم می کند، زمام هستی جهان و اجزای جهان را یک جا به اراده خدای یگانه نسبت داده و نظامی را که در جهان آفرینش با قوانین کلی و عمومی خودش حکمفرما می کند، وابسته به تدبیر و اراده او می داند و در نتیجه تنها سببی که در جهان هستی استقلال مطلق دارد، همان خدای یگانه است.
3 - قرآن علم انسانی را محدود معرفی می کند و احاطه مطلقه به همه خصوصیات اشیا را که گاهی از آن به علم غیب تعبیر می شود، مختص کبریای خدای یگانه عالم می گیرد. در نتیجه شعور و ادراک انسان مانند یک چراغ بسیار ضعیفی است که در فضای پهناور تاریک روشن شده باشد.
علامه با بیان این 3 نکته، نتیجه می گیرد که: انسان باید در جریان زندگی خود دلبستگی تام و پشت گرمی کامل به اسباب نداشته و خود را جزیی مربوط به همه جهان تصور کند و دلبستگی به خدای یگانه که اداره کننده همه اسباب و علل است، داشته باشد. علامه در ادامه می افزاید: دلبستگی به خدا به عنوان مسبب الاسباب معنایش این نیست که به علل و اسباب ظاهری پشت پا بزند و برای انجام مقاصد خود منتظر فرج غیبی باشد زیرا اولا عامل غیبی جز از راه اسباب و علل تاثیر نمی کند و ثانیا، اسباب و علل معلوم شده جزیی از اسباب و خالی از تاثیر نمی باشند، مراد آن است که دلبستگی کامل به این اسباب نداشته و خود را جزیی غیرمستقل از جهان تصور کند. این فیلسوف بزرگ و عالی قدر تلاش کرد بینشی را که انسان باید درباره خدا و جهان هستی و استفاده از اسباب داشته باشد، ترسیم کند و دلبستگی به خدا را مانند برخی عرفان های کاذب، دوری و نادیده انگاشتن اسباب نداند.
چه باید کرد؟
بحث اساسی در مبارزه با خرافات این است که چه باید کرد و چگونه بر این پدیده فائق آمد؟ به نظر می رسد، در مهندسی مبارزه با خرافات، بازسازی آموزه ها و مفاهیم دینی و هماهنگ شدن ادبیات علم و دین با یکدیگر، به گونه ای که به التقاط و عصری شدن و انفعال آموزه های اسلامی نینجامد، اساسی ترین راهکاری است که می توان در روند مبارزه با خرافات در پیش گرفت. این امر نیز با افزایش و روزآمد شدن مطالعات دینی و شناخت نیازهای انسان امروز میسر است.
علاوه بر این در عرصه اجرایی و عملی نیز باید اماکن و مواضع بروز خرافات شناسایی و هم چون طبیبی دلسوز و دردآشنا، به درمان و دفع خرافات اقدام شود. برخورد حکیمانه که روشی است پیامبرانه، تنها مسیری است که می تواند ریشه های خرافه گرایی را بخشکاند و دست کم آن را تحت کنترل درآورد و محدود کند. پالایش احادیث مهدویت، تحلیل معرفتی حادثه بزرگ عاشورا و هم فکری با دست اندرکاران مجالس مذهبی از جمله موارد دیگری است که می تواند در درمان این آسیب چاره ساز باشد. چنان که در سالیان اخیر این امر مورد توجه مسئولان فرهنگی کشور قرار گرفته است و براساس دستور شورای عالی انقلاب فرهنگی ساماندهی مناسبت های مذهبی با همکاری نهادهای فرهنگی و مدیریت سازمان تبلیغات انجام شده و می شود.
http://bashgah.net/pages-27274.html